شمیم مهربانی

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

درددلی با کربلا

03 آبان 1394 توسط رها

 

 


درد دلی با کربلا

سلام بر سرزمین تفتیده کربلا؛ سرزمینی که سراپای آن را عشق گرفته است؛ سرزمینی که خاکش شفابخش دردهای بی درمان است؛ سرزمینی که جگرگوشه علی و زهرا را در خود

جای داده است؛ سرزمینی که صدای «هیهات من الذلة» حسین در آن به آسمان رفت و سقف آسمان ها را شکافت؛ سرزمینی که در آن امامی ندای «هل من ناصر ینصرنی» سر داد و

کسی جز تیغ های شمشیر و تیزی نوک نیزه ها پاسخش را نداد. سرزمینی که هنوز از آن صدای سیلی خوردن رقیه و العطش کودکان به گوش می رسد. ای سرزمین تب دار کربلا که به

حق کرب و بلا نامیده شدی! می خواهم با سخنانی هر چند کوتاه از تو شکایت کنم. ای خاک! هنگامی که سر حسین بن علی را بریدند، بر بدنش اسب دواندند، خیمه هایش را آتش زدند،

عباسش را قطعه قطعه کردند، سجادش را به زنجیر کشیدند، خاندانش را به اسارت بردند، چرا دهان باز نکردی و آنان را در کام خود فرو نبردی؟ ای آسمان! چرا آنان را در سیلاب

گرفتار نکردی؟ ای باد! چرا آنان را در قهر خداگونه خویش گرفتار نکردی؟ کجا بودید ای پرستوهایی که اصحاب فیل را با آن همه هیمنه زمین گیر کردید؟ چرا کسی به فریاد حسین

نرسید؟ می دانم چه می خواهید بگویید؛ می خواهید بگویید ما مانده بودیم که چه کنیم و حیرت زده نگاه می کردیم که یک قوم چقدر پست می شود که با امامش، با کسی که رسول خدا

صلی الله علیه وآله درباره اش فرمود: «حسین منّی و انا من حسین» این گونه رفتار می کند. شاید شما هم سرّ این سکوت را نمی دانستید؛ سرّ آن این بود که زمین و زمان و تمام

موجودات عالم تا ابد یزید و یزیدیان را لعنت کنند و سلام و صلوات خود را نثار حسین علیه السلام و اصحابش کنند؛ السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین

و علی اصحاب الحسین.

 7 نظر

سلام بر حسین(ع) وماه پرغمش

27 مهر 1394 توسط رها

سلام ارباب بی کفن!

سلام بر تو وماه پر از غمت،سلام بر تو وعلمدار بی دستت

سلام بر لبهای خشکیده علی اصغرو بدن صد چاک اکبرت

سلام بر قامت خم خواهرت وجگر سوخته اش

سلام بر دامن آتش گرفته ی زهرای سه ساله ات و گوش بی گوش واره ی سکینه ات

سلام بر قاسم وعبداللهِ  برادرت،وبر عون وجعفرِ خواهرت

سلام بر دلهای داغدار لیلا و ربابت وبر یاران باوفایت

سلام بر غربت بی حدت در ارض بلا

راستی آقا جان یادم رفت،سلام بر مسلم وتنهایش در کوچه پس کوچه های کوفه ی بی وفا

آقا جان گاهی ساعت ها می نشینم وبا خود فکر می کنم اگر من در کوفه بودم، اگر در کربلا بودم ،چه می کردم؟

درسپاهت بودم وسربازت یا در مقابلت قرار می گرفتم و من نیز آب را بر اهل حَرَمت می بستم؟

اگر درکوفه بودم آیا من هم به راحتی مسلم را تنها می گذاشتم؟

آقا جان خیلی میترسم،دلم اندازه ی دنیا غم دارد،می ترسم روزی که مهدی فاطمه بیاید در سپاه یزید زمانش باشم،می ترسم نمکش را خورده باشم ونمکدانش را سخت شکسته باشم.

آقاجان تورا به دستان علمدارت دستم را بگیر،مگذار آب از سرم بگذرد.

الغوث والامان یا حسین،یا صاحب الزمان

 نظر دهید »
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

شمیم مهربانی

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • اعتقادی
    • حدیثی
    • امام حسین
  • فرهنگی
  • پژوهشی
  • ادبی
    • شعر
    • متن ادبی
    • دل نوشته
    • مناجات

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس