انتظار
17 آبان 1392 توسط رها
دل به داغ بی کسی دچار شد، نیامدی!
چشم ماه وآفتاب تار شد،نیامدی!
سنگ های سرزمین من در انتظار تو
زیر سم اسب ها غبار شد،نیامدی!
چون عصای موریانه خورده ی دست های من
زیر باردرد،تارومار شد،نیامدی!
ای بلند تر زکاش ودورتر زکاشکی
روزهای رفته بی شمار شد،نیامدی!
عمر انتظار ما حکایت ظهور تو
قصۀ بلند روزگارشد،نیامدی!
اسلام علیک یا ابا صالح المهدی(عج)